جدول جو
جدول جو

معنی سر بس - جستجوی لغت در جدول جو

سر بس
ریسمانی که با آن شاخ گاو را می بندند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِ نُ / نِ / نَ دَ)
در تداول، ناامید و مأیوس شدن
لغت نامه دهخدا
(حِ گِ رِ تَ)
در تداول، مأیوس شدن. ناامید شدن
لغت نامه دهخدا
(حِ زَ دَ)
بوجد آمدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سر بسماع شدن
تصویر سر بسماع شدن
بوجد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که سر آن مسدود باشد (پاکت جعبه صندوق) مقابل سرباز سر گشاده، مخفی پنهان، برمز پوشیده: سخن سربسته گفتی با حریفان خدارا زین معما پرده برار (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
فنی در کشتی که کشتی گیر حریف را روی دست بلند کند
فرهنگ گویش مازندرانی
سر سوخته
فرهنگ گویش مازندرانی
انگلک کردن و سر به سر کسی گذاشتن
فرهنگ گویش مازندرانی